من یه باغ سر سبز
خاک پاک دور بودم
ریشه گاه تاریکی
قبله گاه نور بودم
هر پناه این خاکم
تکیه گاه ر ستن بود
ابر تازه ی بارون
تا همیشه با من بود
بی هراس و آسوده
از زوال و بی مرگی
نوح تازه یی بودم
از غرور بی مرگی
روز و شب رفیق من
چشمه بود و بارون بود
کیمیای عشق با من
تا همیشه مهمون بود
زخم حادثه یکشب
بی وقفه هلاکم کرد
ریشه ریشه ویرون و
شاخه شاخه خاکم کرد
ابر تازه نفزین شد
من شدم یه دریا درد
شن به خاک من بار ید
پشت خسته مو تا کرد
من کویر مطرودم
یک جوانه با من نیست
بی کرانه ی سردم
از ستاره روشن نیست
ای غرور پوشالی
من فدایی عشقم
من کنیز سر سخت
بی ریایی عشقم
خاک داغ نفرینم
خواب چشمه می بینم
زندگیم چه بی روحه
عشق بیا به تسکینم
تشنه خاک مجروحم
چشمه چشمه آبم کن
من به نفرت آبادم
عشق بیا خرابم کن
ننلی